جدول جو
جدول جو

معنی نفس ربا - جستجوی لغت در جدول جو

نفس ربا
(دی زَ)
کلامی که خواندن و تلفظ آن سهل باشد نه به دشواری. (آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ فَ)
کنایه از سینه و شش که به تازی ریه خوانند و نیز کنایه از بدن آدمی. (آنندراج). شش را گویند. (جهانگیری) (برهان قاطع). و آن گوشتی باشد سفیدرنگ متصل به جگر که پیوسته دل را باد کند و نفس آباد نیز به همین اعتبار گویندش و سینه را نیز گفته اند که عربان صدر خوانند. (برهان قاطع).
در نفس آباد دم نیمه سوز
صدرنشین گشته شه نیمروز.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ فَ سِ صُ)
دم صبح. نسیم ملایمی که به گاه طلوع صبح وزد. نفحۀ بامدادی:
آمدنفس صبح و سلامت نرسانید
بوی تو بیاورد و پیامت نرسانید.
خاقانی.
چون بوی تو دیدم نفس صبح و ز غیرت
در آینۀ صبح به بوی تو ندیدم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(فِ)
که نفس را قطع کند. که از دشواری یا سنگینی و گرانی رونده یا برنده را به ستوه آرد: راه نفس بر. بار نفس بر
لغت نامه دهخدا
شش، سینه شش ریه: در نفس آباد دم نیم سوز صدر نشین گشته شه نیمروز. (نظامی. گنجینه 157)، سینه صدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفس بر
تصویر نفس بر
آنچه از دشواری یا سنگینی باز برنده را بستوه آرد، بار نفس بر
فرهنگ لغت هوشیار